سپهر اقتصاد-
اکرم صادقی :فعال حوزه گردشگری
گردشگری فرش، از دیدگاه راهنمای بافتگردی همیشه از بازار کُهنه و قدیمیترین دُکان رنگرزی شروع میشود. جایی که زندهیاد استاد نبی ردکا و همکاران (پسر و داماد) همیشه با علاقه و خوشرویی پذیرای گردشگران داخلی و خارجی بودند.
آخرین بار که برای مسیر بافتگردی میدان کهنه و تور قمگردی در تیرماه ۱۴۰۰ با گردشگرها وارد دُکان استاد شدم، جای همیشگیاش که با دسته ابریشم سفید در دست و با لبخند پُرمهر خوش آمد میگفت، خالی بود.
سراغش را از شاگردانش (پسر و دامادش) گرفتم، گفتند به علت وجود ویروس منحوس کرونا و کهولت سن که باید مراقب باشیم پدر را درگیر نکند، این روزها بهسختی در خانه مانده است و تحمل میکند.
و این روزها شنیدن خبر رفتن استاد نبی ردکا، از این دنیای فانی یکی از تلخترین خبرها بود که حتی رفتنش هم یادآور چهره خندان و خوش روییش با گردشگران را به یادم میآورد. وقتی میگفت ابریشمها روی پشت بام برای خشک شدن پهن شده است مسافرها رو ببر تا هم پشت بام را ببینند هم ابریشمها را، استاد ردکا میدانست خودم بیش از همه مشتاق دیدن ابریشمها روی پشت بام هستم و هر بار زودتر از مسافرها و گردشگران میخواهم به پشت بام بازار برسم و تلاقی تاریخ و صنعت (سقف بازار کهنه را با ابریشمهای رنگ شده) ببینم.
تسلیت واژه کوچکی است به خانواده محترم استاد ردکا، در برابر به سوگ نشستن پدر خانواده که سرمایه گرانبهای میراث ماندگار و خانواده بودند.
در کارگاه رنگرزی استاد نبی شعری زیبایی قرار دارد، شعر تقدیمی حمیدرضا لطفاللهی به کارگاه رنگرزی استاد نبی و همکاران محترمش:
یک دکانی زیر بازار کُهن
بوده در شهری به قم اندر وطن
چله و ابریشمی آید به کار
روی پاتیلی به رنگی بیشمار
آتشی بر زیر تُون آباد بود
قُل قُل آب لگن بیداد بود
چرخ عصاری بگردد دور خود
تا در آرد آب خامه یا که چند
بوده در این دکه رنگین جهان
چابکی کوته سفید و پُر توان
نام او را مجتبی یار حبیب
پر تلاش و زیرک و مردی نجیب
در کنارش بوده دامادی زرنگ
که نگاهی چله و گاهی به رنگ
وه که نامی را به زاد عباس بود
خادمی را بهر کاری خاص بود
جوهرانی یک بیک را آب داشت
چله بر پیچ و خمی بیتاب داشت
آمد القصه که پیر مُرشدی
در نهاد شهر قم وی ارشدی
خانه را در رنگ و پود یادی ز او
بر جهان نام نبی ردکای او
ریشه ریشه هرکده بر دارها
نقش زیبای وطن در یادها
میبرند کز شرق و غرب مرزها
باز دریای شمالی یا خلیج فارسها
گر تو داری دار قالی هر مکان
تو نبی و مجتبی، عباس جان
لطفیام دارم که دائی چون نبی
افتخاری باشدش روی زمین
نظرات